ارزویی که تحقق یافت....

تجربه اول...

1393/5/27 8:15
نویسنده : دنیاجون
525 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزدل مامان...

دیروز یعنی مورخ26/05/1393 برا اولین سونو بارداری اقدام کردم.ولی یکم خرد تو ذوقم

حقیقتا.من فکر میکردم الان که برم صدای قلب بچمو میشنوم باورت نمیشه مامانی

تا نوبتم شد چند بار از خیال دیدنت بغل گرفتنت شنیدن نفسات گریم گرفت.خیلی

سخت جلو خودمو گرفتم.وقتی اسممو صدا زدن بال دراوردم.خوابیدم رو تخت چشم به

مانیتور بود.دکتر که اول پیدات نمیکرد نگران شدم ولی بعد چند دقیقه دیدمت.حقیقتا

فکر نمیکردم ایقد کوچولو باشی.دکتر گفت پشتت به مانیتوره نمیشد دیدت درست.

عکسی هم ازت گرفت نامفهوم بود.پرسیدم قلبت تشکیل شده؟گفت اره.ولی دلهوره

داشتم نمیدونم چرا.پاشدم گفت جنین7هفته و 3روز سن دارهتعجب.چه جوری حساب

میکنن آخه؟!!!!.حالا منتظر جواب آزمایشام هستم تا زود برم پیش دکتر 1 از سلامتت

مطمئن شم2ببینم اخر عشق من چقد سن داره.مامانی بی نهایت استرس دارم

انشاالله همه چیز به سلامتی تمام شه.راستی خالت هم از دیدن عکس نامفهومت

بدجور خرد تو ذوقش.توقا داشت الان شکل نوزاد داشته باشی یا بزرگتر باشی.

خواسته من از خدا در این لحظات فقط و فقط سلامتی توست مامانی...

                                                                              دوستت دارم عزیزم....

پسندها (1)

نظرات (2)

مامان آویسا
30 مرداد 93 9:06
عزيزم سن كودك رو از اولين روز آخرين پريودي حساب مي كنم عزيزم من كتاب همه مادرها سالمند اگر .... رو بهت پيشنهاد مي كنم تا بخري خيلي خوبه همه چيز توش داره
دنیاجون
پاسخ
. سلام عزیزم ممنون بخاطر حضور سبزت.والا این دکترا منو گیج کردن.بترکن همشون که 1تاریخ درست هنوز به من ندادن.ممنون بابت راهنماییت.عزیزی
باباي پارميس
8 شهریور 93 8:44
خدا براتون نگهش داره
دنیاجون
پاسخ
ممنون از حضور ارزشمندتون