پایان استرس....
سلام عزیزدل مامان عشق مهربونم....
خداروشکر تمام شد چند روز توام با استرس و مدیر عزیز و مهربونمون الان تو بخش هستن
و خطر رفع شده...واما از حال و روز خودم بخوام بگم این روزا نمیدونم چرا نگرانم اخه دکتر
نه سونو برام نوشته نه دقیقا میدونم فرشتم در چه وضعیتیه.شکمم گهگداری درد میگیره
سرفه های اون سرماخوردگی شدید تو وجودم مونده و بعضی وقتا بدجور کلافم میکنه
نمیتونم غذا بپزم از کسی هم که نمیشه انتظار داشت هر کس میبینه منو از زایمان
طبیعی بد میگه و میترسونه منو.....اصلا یه وضع ناجوری دارم.دلم میخواد صدای قلب
فرشتمو بشنوم شاید دلم اروم شه.الان هم یکم دلم درد میکنه....خدایا عشقمو برام حفظ
کن...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی